سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خدایا ...

خدایا تو خودت می‏دانی که نخواسته‏ام کسی را بیازارم...
نخواسته‏ام حتی خودم را بیازارم اما...
خودت می‏دانی که حاضر بوده‏ام هر سختی و مشقتی را به جان بخرم اما کسی را اذیت نکنم...

اما بعضی را آزرده‏ام، با هر توجیهی، با هر دلیل عالمانه یا جاهلانه‏ای.
خودم را هم آزرده‏ام. شاید خودم را بیش‏تر از دیگران آزرده باشم.

دو خواهش از تو دارم. یعنی الان دارم دعا می‏کنم. می‏خواهم که در دل آن‏ها که از دست من آزرده شده‏اند محبتی بیندازی که ... . می‏دانم که می‏توانی. اما اگر نمی‏خواهی راضی‏ام. می‏دانی که راضی بودنم الکی نیست، چون می‏دانم که ممکن است مصلحتی باشد در بعضی از این آزردگی‏ها. اما دعای من همان است...

چیز دیگری هم می‏خواهم. کمک کن تا هیچ‏گاه کسی را نیازارم. کمک کن به هیچ دلیلی کسی را نیازارم. کمک کن خودم را هم نیازارم. کمک کن.

نمی‏خواهم قَسَمَت بدهم...


نوشته شده در  چهارشنبه 85/11/11ساعت  2:28 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازار مؤمن است یا مستکبر؟
دِ زود باش
بهانه‏ای به نام «دعوت»
[عناوین آرشیوشده]